معنی بدون حرفه
فرهنگ معین
(حِ فِ) [ع. حرفه] (اِ.) پیشه، کار.
کلمات بیگانه به فارسی
پیشه
فارسی به ایتالیایی
فارسی به آلمانی
Geschäft (n), Geschäft (n), Geschäftlich, Gewerbe (f), Gewerbe (n), Handel (m), Handeln, Markt (m), Bescha.ftigung [noun]
فرهنگ عمید
پیشه، صناعت، کسبوکار،
فرهنگ واژههای فارسی سره
پیشه، شگرد
مترادف و متضاد زبان فارسی
پیشه، شغل، صناعت، صنعت، عمل، کار، کسب، مشغله
فارسی به عربی
احتلال، تجاره، عمل، لغز، مسعی، مهنه، هوایه، اِحْتِرافٌ
فرهنگ فارسی هوشیار
لغت نامه دهخدا
بدون. [ب ِ ن ِ] (حرف اضافه ٔ مرکب) بغیر. بجز. (آنندراج) (ناظم الاطباء). بی. بلا. (یادداشت مؤلف): بتلاء؛ عمره ٔ بدون حج. (منتهی الارب). اراضی بدون مالک، یعنی بی مالک. بدون او این کار میسر نیست، یعنی بی او. (از یادداشت مؤلف).
معادل ابجد
355